شناخت امام رضا، شناخت امام هشتم، درباره علی بن موسی، زندگینامه امام رضا،مشخصات امام رضا، امام رضا و مامون، ولیعهدی امام رضا، امامت امام رضا
فهرست مطالب
عرفان رضوی (الراضی و المرضی) در وجود علی ابن موسی(ع) (امام رضا)
عرفان خراسان ابداع طریقت عرفانی امام رضا ع.
امام رضا در حقیقت جانشین و ولیعهد دجّال خود شد!
مأمون بزرگترین و مشهورترین و مقبولترین دجّال امامت..
عرفان رضوی (الراضی و المرضی) در وجود علی ابن موسی(ع) (امام رضا)
مقدمه
آنچه که در ادبیات عرفانی موسوم به عشق الهی است در قاموس قرآن کریم مقام رضوان است که حاصل رضای خدا از بنده و رضای بنده از خداوند است یعنی مقام راضیة مرضیه!
و اما آنچه که در قرآن کریم موجب رضای خدا از بنده است شکر نعمات است: اگر شاکر نعمات خدا باشید البته که خدا هم از شما راضی می شود!
و آنچه که موجب رضای بنده از خداوند است واقعه دیدار وجه اعلای پروردگارش می باشد که در پایان سوره لیل آمده است.
که بی تردید آنچه که برای بنده حاصل می شود عشق الهی است ولی در قرآن کریم از “”رضا”” سخن رفته است یعنی وجود بنده تماماً راضی به رضای خدایش می شود در هر امر و بلائی!
علی مرتضی همانطور که از لقبش پیداست به چنین مقامی رسیده است چرا که وجه اعلای پروردگارش را دیدار کرده است. پس از امام علی(ع)، علی ابن موسی به چنین لقبی نامیده شده و لذا امام رضا شهرت یافته است در حالیکه اسم مبارکش “”علی”” است.
معنای اسم “رضا” :
بی تردید همه امامان دارای مقام رضا هستند و مقیم جنات الهی و روی در روی وجه اعلای اویند. ولی مقام رضا آنهم به اسم و لقب ممتاز در میان چهارده معصوم دارای حق برتر و ویژه ای نیز می باشد که این دو امام (امام اوّل و هشتم) را مخصوص گردانیده است ولی اسم “”رضا”” فقط از آن امام هشتم است پس امام هشتم صاحب رضوان الهی و کلید دار ویژه این برترین قلمرو حضور پروردگار است زیرا رضوان برتر از همه جنات و بهشت های دیگر است طبق قول الهی در کتابش!
ولایتعهدی امام رضا
علی مرتضی و امام رضا تنها امامانی هستند که به قلمرو حکومت وارد شدند آنهم به جبر!
علی(ع) پنج سال حکومت کرد ولی امام رضا به جبر و تهدید مأمون عباسی چندسالی در مقام ولایتعهدی قرار گرفت هر چند که خود را از هر دخالتی در امور حکومت مبرا ساخت.
حکومت علی(ع) دو ریشه داشت که یکی وصایت رسول خدا بود در واقعه غدیر خم و دیگری وصایت شورای سقیفه بود که آن حضرت را خلیفه چهارم معرفی کرده بود و از ایشان به جبر بیعت ستانده بود.
ولی ولایتعهدی امام رضا هیچ پشتوانه و علّت قبلی نداشت و بناگاه با دسیسه مأمون بر ایشان تحمیل گردید که مقصود مأمون واضح بود که در این باب در فصول قبل سخن نمودیم که یکی تحکیم شرعی حکومت خود و دیگری نابودسازی امامت امام بود و ابداع امامت عباسیان!
عرفان خراسان ابداع طریقت عرفانی امام رضا ع
و امام رضا پا به آستانه چنین دسیسه و دام منهدم کننده ای نهاد و بر این آستانه چندسالی متوقف ماند که در این چند سال بزرگترین اقدام ممکن در وادی امامت را به ثمر رسانید و آن ابداع طریقت عرفانی در ایران زمین بود که موسوم به عرفان خراسان است که بسرعت کل ایران را درنوردید و امام جان خود را به این کار کبیر نهاد.
امتحان عظیم برای امام رضا ع
ولی آنچه که برای امام بسیار شاقه تر از جانفشانی برای خدا بود که این سنت معصومین بوده است همان امتحان عظیم ورود به حکومت جور بعنوان نائب خلیفه عباسی بود که می توانست حتّی امامت امام و مقام خلافت اللهی او را قربانی کند. ولی امام به امر خدا به این امتحان عظیم تن داد و راضی گشت و امام رضا شد!
رسول خدا(ص) درباره علی مرتضی سخنانی حیرت آور و محیرالعقول بیان فرموده است که یکی از آنان اینست:
علی(ع) به چیزی در نزد خدا امتحان شد که هیچ بنده ای امتحان نشده بود!
اگر بزرگترین امتحان الهی برای علی(ع) پذیرش حکومت اسلامی بود مشابه اش برای فرزندش امام هشتم بسیار شاقه تر بود زیرا حکومت علی(ع) تماماً از آن خود او بود و خود خلیفه بود ولی امام هشتم ولیعهد یک خلیفه ظالم و باطل شد که در مکر و سیاست نابغه عباسی لقب گرفته بود و در علوم عصر خود نیز یک نخبه و علّامه ای منحصر بفرد بود و با امام هشتم رقابت هم می کرد و از سراسر عالم کتب علمی و فلسفی و مذهبی را جمع می کرد و برای ترجمه به علما می سپرد و خود نیز مترجمی نخبه در زبان یونانی و ایرانی بود و عاشق فلسفه ارسطو!
مأمون عباسی
مورخین و محققین غربی نیز مأمون عباسی را دانشمندترین و دینی ترین و فاضلترین خلیفه عباسی و بلکه برترین خلفای تاریخ اسلام دانسته اند (به استثنای علی(ع)) از خلفای اموی و عباسی و فاطمی و عثمانی!
او از مادر ایرانی بود و در ایران تربیت شده بود و پدرخوانده اش هم یک وزیر دانشمند ایرانی بنام فضل ابن سهل بود و مطلقاً در دربار فاسد پدرش هارون رشد و نمو نیافته بود و در قیاس با سائر خلفای عباسی یک قدیس محسوب می شد.
و نسبت به آل علی نیز دارای ارادتی بس بخیلانه بود و این تضاد در جانش به اوج مالیخولیا رسید و بدین لحاظ هم اسوه هویت اسکیزوفرنیائی (دو شخصیتی) خلافت عباسیان گردید در عشق و نفرتش از امامان شیعه!
حال بهتر می توان به راز معنای امتحان عظیم الهی در وجود امام هشتم که مظهر مطلقه رضای حق شد پی برد.
امام رضا در حقیقت جانشین و ولیعهد دجّال خود شد!
زیرا این ویژگی مأمون عین صفات کامله یک دجّال است همانطور که میدانیم فرق بین امام و دجّال به موئی است که جز عارفان کامل درنمی یابند!
و بدینگونه بود که مأمون توانست اکثر قریب به اتفاق علمای شیعه و مجاهدان علوی را جذب دربارش کند. و از هزاران فیلسوف و دانشمند هندی و ایرانی و رومی و یونانی و سریانی دعوت کرد و بزرگترین نهضت ترجمه در تاریخ اسلام و جهان را براه انداخت تا اسلام را از مسیر حکمت و معرفت امامیه منحرف سازد و علوم و فلسفه های غیر توحیدی را بر جهان اسلام مستولی کند و تقریباً موفق هم شد که این موفقیتش تا به امروز استمرار یافته است و آن یونانی- رومی ساختن اسلام و مسلمانان بود.
که در این دسیسه و براندازی عظیم تاریخی هیچکس به اندازه علمای شیعی یاریش نکردند و براستی هم بدون حمایت آنان قادر به این ابلیسیت عظیم نبود زیرا قرار بود که حکمت و معرفت امامیه را تبدیل و مسخ کنند.
شیعه عباسی در تشیع مأمونی
در حقیقت شیعه عباسی در تشیع مأمونی تمرکز یافت و به بار نشست و محصول داد که این محصول شیطانی تا به امروز کل جهان اسلام را مسموم و مسخ نموده است و امام و امامت را به قعر غربت و مهجوریت کشانیده است و اسلام را شعبه ای عقب مانده از تمدن غرب نموده که مستعمره آن گشته است.
سلطه عباسیان
با توجه به این مسائل مذکور باز هم به ماهیت امتحان رضوی در نزد خداوند آگاهتر می شویم.
و باید بدانیم که جهان تحت سلطه عباسیان در عصر مأمون وسیعترین و مقتدرترین امپراطوری متحد بر روی زمین محسوب می شد که از مرزهای چین تا اسپانیا ادامه داشت که بخشی از جماهیر روسیه امروز تا قلب آفریقا را از شمال و جنوب دربرمی گرفت.
داعش،رجعت عباسیان
و امروزه تکفیریهای داعش هم به مثابه رجعت عباسیان است که میخواهد حکومت اجدادش را برپا کند با حمایت پس پرده غرب که البته دسیسه ای بیش نیست و هدف غرب، نابودی آخرین وسوسه های اسلامی در جهان است.
خطر ولایتعهدی مأمون
و اما امام رضا در چنین شرایطی به ولایتعهدی مأمون درآمد!
آیا این بزرگترین خودکشی معنوی و امامت کشی ممکن نبود آنهم در وسعتی جهانی!؟
براستی امتحانی مخوفتر از ابراهیم(ع) و موسی(ع) و یوسف(ع) بود!
البته خود امام رضا در پاسخ به سؤال یکی از مریدانش فرموده بود که کار من شبیه کار جدّم علی(ع) در شورای سقیفه است که کاندیدای خلافت شد!
بنظر ما این کار امام رضا و امتحان الهیش بسیار مهلکتر و خطرناکتر از کار امام علی(ع) بود.
اول اینکه علی(ع) وقتی وارد حکومت شد که خودش خلیفه شد
و دوم اینکه در عصر علی(ع)وسعت اسلام هنوز ناچیز بود و ثلت حکومت مأمون نبود.
و سوم اینکه مدعی خلافت علی(ع)، معاویه بود که در فساد و فسق و ستم شهره بود نه مأمون که به فضل و علم و تقوا شهره بود و بعکس دربار اموی که کانون فاسقان بود دربار مأمون کانون علما و فقها و مجاهدین شده بود و صاحب مکتب فلسفی و فقهی و کلامی خاص خود بود و صاحب فتوا!
مأمون بزرگترین و مشهورترین و مقبولترین دجّال امامت در تاریخ اسلام است.
تا آنجا که بسیاری از وزراء و سرداران و بستگان نزدیک خود مأمون هم ارادت مأمون به آل علی را باور کرده و قصد ترورش را داشتند تحت عنوان خائن به خاندان عباسی و خلافت عباسیان! یعنی ولایتعهدی و خلافت عنقریب امام رضا را باور کرده بودند.
همانطور که بسیاری از شیعیان مخلص و علمای شیعه هم این امر را باور کرده و قصد ترور امام را داشتند بعنوان خائن به امامت! و برخی از این خوارج عباسی و خوارج شیعه که از دو سو قصد ترور مأمون و امام را داشتند شناخته شده و قصاص شدند به امر مأمون!
واقعه ولایتعهدی امام رضا در نزد مأمون عباسی از بزرگترین حوادث تاریخ شیعه است از برای اهل معرفت و اهالی امامت و همچنین اهل سیاست و تحقیقات تاریخی!
از حیرت آورترین مکرهای سیاسی- عقیدتی و از حیرت آورترین امتحانات الهی در قلمرو امامت!
عرفان رضوی
و امام رضا با سربلند آمدن در این امتحان عظیم امامت، قدرتمندترین چشمه هدایت را در طریقت امام شناسی و عرفان توحیدی در خاک ایران جاری ساخت و عرفان رضوی را بنا نهاد که عرفان در حال افول علوی را که بواسطه سلمان در غرب ایران جاری شده بود احیاء نمود و تعالی بخشید! و تا مأمون بخود آمد که قافیه را باخته، امام رسالت امامتش را به ثمر رسانید و جانش را فدا کرد بواسطه زهری که مأمون بدست یکی از مریدان امام، به وی نوشاند!
امام رضا(ع) با این امتحان خطیر و امام شکن نه تنها نور عرفان امامیه را که از پدرانش به ارث برده بود در خاک ایران تنویر نمود بلکه دجال امامت و تشیع را هم به تاریخ اسلام و جهان معرفی کرد یعنی مأمون عباسی یک فیلسوف یونانی مأب، یک دانشمند، طبیب، منجم، متکلم، فقیه، ریاضی دان، زبان شناس، شاعر، عابد و زاهد و بظاهر عاشق اهل بیت عصمت و مدافع حق علی و خونخواه قاتلان حسین و خلیفه ای شرمنده از خلافت خود!؟
و او این دجالیت را تا به آخر عمرش ادامه داد و پس از به قتل رسانیدن امام رضا به بغداد بازگشت و امام جواد را که هشت سال بیش نداشت به دربارش برد و داماد خود ساخت تا بقول خودش خلیفه بعدی عباسی از نسل مشترک امام و مأمون باشد!؟
ولی خداوند داغش کرد و دخترش را عقیم ساخت!
اوج رضا و خشنودی خداوند
امام رضا با این امتحان عظیم الهی در ایثار از امامت خودش، خداوند را به اوج رضا و خشنودی رسانید که نور امامت و امام شناسی و عرفان امامیه را در خاک ایران نورافشانی کرد و ظلمات دجالیت آخرالزمان را هم به اسم مأمون و مأمونیان دورانها به شیعیان و مسلمین و جهانیان شناساند و آن مرز باریکتر ز موی بین امام و دجّال را آشکار کرد! رضای مطلق خداوند بر امام رضا!
عالم آل محمد
پس اگر امام رضا را عالم آل محمد هم نامیده اند چه علمی برتر از تشخیص بین امامت و دجّالیت که از کل زندگانی امام در خراسان به عرصه شهود رسید برای جهانیان در آخرالزمان!
گذشتن از امامت خود بزرگترین امتحان امامان در نزد خداست که برترین حدّش را در عرصه آفاق از وجود امام رضا در تاریخ شهادت می دهیم.
او با گذشتن از امامتش، امامتش را در ایران به بار نشاند و لذا خدایش را به کمال رضایت از خود رساند و خود نیز به کمال رضایش از خدایش رسید و امام رضا شد! امام رضا، رضای خدا در آل محمد است و رضای آل محمد برای خدا و خلقش!
نکته ای حائز اهمیت که برترین امتحان امامت را در امامت رضوی واضحتر می نماید اینست که این امام در زمان خلافت هارون پدر مأمون در مدینه برای نخستین بار در تاریخ امامت (به استثنای امام علی(ع)) امامتش را علناً معرفی کرد که این امر شیعیان را از بابت جان امام به وحشت انداخت زیرا بجز امام علی(ع) هیچ امامی از میان معصومین امامتش را در ملاء عام ابراز نکرده بود.
امام خطاب به این شیعیان نگران فرمودند:
بخدا که دست هارون به جان من نمی رسد و اگر رسید من امام نیستم!
این امر یعنی آشکار بودن مقام امامت آن حضرت در میان عامه مردم و در دستگاه خلافت عباسی، آن امتحان را صد چندان مهلکتر ساخت بخصوص در نزد شیعیان!
فرقه واقفیه
این بود که برخی از علما و مجاهدین شیعه بدلیل پذیرش مقام ولایتعهدی مأمون، امام را از امامتش خلع کرده و قصد جانش نمودند و لایق امامتش ندانستند! و فرقه واقفیه در تشیع مولود نحس این انکار امامت امام هشتم است.
همه امامان شیعه دارای امتحاناتی مشابه بودند هم برای خدا و هم برای امتحان شیعیان که در هر یک از این بلایا رازی مکتوم از امامت خود را در تاریخ آشکار کردند و بدینگونه امام شناسی را ممکن نمودند و در مجموع ثابت کردند که امامت امری اجتماعی و سیاسی و اداری و سلطنتی و فنّی و علّیتی و مشروط به شروط دنیوی بشر نیست بلکه ظهور سرّالاسرار خدا در عالم ارض است و حقیقتش را کسانی درک و دریافت می کنند و اهلش می شوند که دلهایشان در نزد خداوند امتحانات ویژه ای را گذرانده باشد.
این امتحانات در شاقه ترین و عالیترین حدّش مشمول خود امامان بوده است. پس امامت هرچند که در آل محمد قرار داشته و نص واصلش محمدی است ولی حفظ و ابقایش نیازمند مجاهدتهای کبیری در آفاق و انفس است و مقام عصمت دقیقاً بمعنای همین مجاهدتها و بلایا و امتحانات کبیر الهی است.
امامت مقامی موروثی نیست
پس امامت بمعنای رایج مقامی موروثی نیست و لذا شیعیان غیر محمدی و غیر عربی هم قادر به حصول و وصولش می باشند همانطور که در روایات کثیری وارد شده است که معروفترینش از خود امام رضا است.
براستی که بقول امام علی(ع)، حمل این بار (ولایت امامان) از عهده کسانی برمی آید که در مقام ملائک مقرب و پیامبران مرسل و بلکه برتر از آنان باشند بخصوص در آخرالزمان که عصر سلطه و احاطه جهانی شیاطین است و دجالان همه جائی که هنرپیشگان سینمای امامت هستند که کاملترینشان در تاریخ همین مأمون عباسی است.
الراضی و الرمضی و رضوان
الراضی و الرمضی و رضوان از اسمای ذات خداوند است که بیانگر کمال مطلق آن هم ذاتش با خود و هم در قلمرو آفرینش عالم و آدم است. یعنی او از خود و آفرینش خود کمال رضایت را دارد و این رضایت در حد عشق است زیرا مقام رضا در قرآن و ادبیات اسلامی مترادف شوق و اقبال مفرط و عاشقانه است و لذا اکثر عارفان مقام رضا را در سیر و سلوک عرفانی آخرین مقام دانسته اند که قلمرو فنای در ذات است پس عین عشق است.
و بی تردید کمال رضا و عشق خداوند بخود و خلقش همانا وجود امامان است و امامان تجسم رضای حق در جهان هستند و لذا کانون قدر وجود و ارزیابی و وجودیابی مطلق برای همه موجودات در جهان هستی هستند: هر چه در جهان است در وجود امام مبین ارزیابی و قابل حصول است. قرآن- و همه پناه می برند به امامان تا به کمال وجود برسند که همان وجود رضائی است یعنی وجود عاشقانه!
همانطور که دیدار وجه رب در قرآن که موجب رضای دیدار کننده است از وجه وجود امامان ممکن می شود که در این باب قبلاً به تفصیل سخن نموده و دلایلی قرآنی و عقلانیش را اثبات کرده ایم.
پس در میان همه امامان معصوم، امام رضا در قله قاف احصای وجود قرار دارد و توسل و اتصال به نور این امام موجب حصول اشد رضا و سعادت و عشق و وصال حق می شود.
امام رضا(ع) اکرم امامان
پس امام رضا(ع) اکرم امامان است. تجربه کرم و رحمت و عشق این امام برای خود این بنده درمشهد مقدس که قصد زیارتش را داشتم تا به امروز مرا غرق شرم و سجود این امام می سازد که هنوز بر صحن حرمش وارد نشده از آسمان بر بنده سلام و صلوة و سجده فرمودند به تمام جلال و جمال مبارکش!
و تا به امروز از نور کرم و رضایش شبانه روز برخوردارم در دین و دنیا و هدایت و معرفتش! اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم!
نور کرامت این امام امروزه جهانگیر شده است که کسانی چون محمد علی کِلِی از آمریکا و چاوز رئیس جمهور کمونیست ونزوئلا به زیارتش می آیند.
کرامت امامان، کافر و مسلمان نمی شناسد در حالیکه امام رضا میخواست دجالی چون مأمون را به راه آورد و از دجالیتش شرمسار کند. آنچه که خلفای عباسی را دیوانه کرده بود همین رحمت مطلقه و کرم بی قید و شرط امامان در حق شقی ترین دشمنانشان بود که حتی کینه ای از این دجالان در دل نداشتند! و این یکی از اسرار و ارکان امامت آنان است و عصمتشان! بدان!
مقام راضیة مرضیه
عصمت مقام پاسداری از رحمت مطلقه خدا در دل و جان خویش است از برای کل خلق خدا!
اگر محمد رحمتی بر همه جهانیان است امامانش نیز همینگونه اند!
عصمت مقام پاسداری از عشق خدا به کل خلق عالم است در دل خویشتن!
و این همان مقام راضیة مرضیه است که امام هشتم اسوه مطلق آنست!
و شاقه ترین قلمرو حفظ این عصمت رضوی در دل آن زمانی است که به امر خدا بر فرد یا گروهی قهار شوی و حتی بر آنان تیغ بکشی چون علی مرتضی و نه تنها کدورتی نسبت به این مغضوبین نداشته باشی که قلبت مملو از عشق به آنها باشد! و اینگونه است که علی مرتضی در حالیکه آن پهلوان عرب عمروابن عبدود را می کشد عبدود در عشق به علی از دنیا می رود و مادرش از مریدان علی(ع) می شود.
عصمت آنست که در دل جز عشق خداوند نباشد نسبت به خلقش بخصوص خلقی که خصم جان تو هستند! عصمت محصول غایت تأویل وجود به حق است و حق جز رحمت مطلقه نیست!
پس عصمت محمد و آل محمد برترین عصمتها در میان همه انبیاء و اولیای خداست! زیرا دین محمد(ص) دین رحمت مطلقه است!
و عصمت رضوی، رضای عصمت ولوی است.
امام غریب و اغرب الغربا
امام رضا(ع) به امام غریب و اغرب الغربا معروف است نه به این دلیل که در ایران از دنیا رفت که ایران وطن الهی و ایمانی او بود بلکه در جریان آن امتحان عظیم الهی که امامتش را در میان خلق به فتنه انداخته بود و از هر دو سوی دوست و دشمن (شیعیان و عباسیان) مورد انکار و عداوت قرار گرفت و براستی هیچ دوست و مونسی نداشت تا آنجا که مأمون توانست بدست خدمتکار خانگی امام مسموش سازد که مریدش نیز محسوب می شد.
این غربت و بیکسی مطلق بغایت می رسید آنگاه که هیچیک از اهل بیتش نیز بهمراهش نبودند و در مدینه مانده بودند.
این حدّ از تنهائی همان مقام فردیت محمدی در نزد خداوند است که امام رضا را با فردیت پروردگارش فرد می سازد و اینست قلمرو رضوان!
کسی که برای خدا یکه و تنها می شود نه در بیابان که در انبوه مردمانی که بظاهر همه مریدانند از شیعیان عامه تا عباسیان که خود را شیعه ترین می خواندند.
مپنداریم که مقام رضا و رضوان الهی فقط یک احساس و موقعیت محض وجودی است بلکه برترین حدّ از علم لدنّی است. علم رضا در شهر رضوان!
این همان علم عشق الهی در امام است!
همان علمی که شیعیان اکثراً از آن بیگانه و بلکه بیزارند!
و اگر امام رضا را عالم آل محمد نامیده اند از این روست که حامل علم رضوان الهی است و این علم بر شیعیان عارف معلوم می گردد.
این همان علمی است که بقول رسول اکرم(ص)، متقین جهت حصولش بر بهشت وارد میشوند تا علم کلمه علی(ع) را بیابند که علم رضوان است و عرفان رضوی! و علم رضوان بزبان دیگر همان علم سعادت و خوشبختی بشر است در دو جهان!
و امام رضا (ع) این علم را در همان زندگانی کوتاهش در ایران به اهلش تعلیم نمود و مشهد آن گردید!
و باید درک کرد که شعاعی از نور علم و عرفان رضوی بود که سرنوشت ایرانیان را در انقلاب 1357 دگرگون ساخت همانطور که اکثریت ایدئولوگهای این انقلاب هم از شاگردان این مکتب در خراسان بودند!
منبع :
کتاب مبانی عرفان امامیه صفحه 69 اثر استاد علی اکبر خانجانی
کتاب صوتی مبانی عرفان امامیه:
سلام،بسیار جالب ،بایستی کتاب را کامل بخوانم.