فهرست‌ مطالب‌

جرجیاس حکیم، جرجیس نبی..

جرجیاس حکیم، جرجیس نبی..

جرجیس نبی را بارها کشتند.

ناتوانی در انتقالِ شناخت..

خلافت (جایگزینی) سرّ خلقت انسان.

کل عالم وجود خلیفۀ خداست..

خداوند برتر از وجود است..

مکتب اصالت معرفتِ نفس…

نیهیلیزم و مذهب و عرفان.

 

جرجیاس حکیم، جرجیس نبی

بنده عمیقاً احساس می کنم و از لحاظ تاریخی هم قرائنی وجود دارد که این جرجیاس حکیم و نیهیلیست که کاملترین و فشرده ترین و واضح ترین و حکیمانه ترین تعریف از نیهیلیزم را به او منسوب می کنند بایستی همان جرجیس نبی از انبیای بنی اسرائیل باشد .

 ولی باید بدانیم که جرجیس نبی تحت عنوان نیهیلیزم و مکتب اصالت عبث ، این اصول را معرفی نکرده است بلکه متفکرین مدرن غرب از تعریف او نیهیلیزم را می یابند و او را نخستین نیهیلیست تاریخ غرب می شناسند .

جرجیس نبی را بارها کشتند

میدانیم که در روایاتی از ائمۀ اطهار وارد شده و نیز در سائر تواریخ هم کمابیش مشابهش آمده است که جرجیس نبی را بارها کشتند و باز به امر خدا زنده شد . یک بار وی را زنده زنده سوزاندند و دوباره زنده شد بار دگر او را قطعه قطعه نمودند و باز زنده شد و گویا چهار بار به روش های گوناگون و به شقی ترین وضعی به قتل رسانیدند و باز زنده شد .

و هر بار که به امر خدا و معجزه وار زنده شد بر کفر و انکار وعداوت مردمان افزون گردید و او را شقیانه تر کشتند تا دیگر زنده نشود . او می خواست که حقیقت را که همان وجود خداوند باشد به آنها بباوراند و بقبولاند و ارشاد و هدایتشان نماید تا از جهل و شقاوت و شرارت نجات یابند .

در قرآن کریم نیز آمده است که :

“” هرچه که معجزات و نشانه های آشکار به مردم نمایاندیم جز بر کفر و عداوتشان افزوده نشد و کسی ایمان نیاورد .””

ناتوانی در انتقالِ شناخت

پس مشکل جرجیس نبی مثل همۀ انبیاء  و اولیاء وعلما و عارفان  بر حق در رابطۀ با مردم همان مشکل ناتوانی در انتقالِ شناخت بوده است و شاید هیچ پیامبری مثل او در این امر زجر نکشیده است .

 آیا اگر شما هم به جای او می بودید نیهیلیست نمی شدید و آن اصول را صادر نمی کردید ؟! پس می بینیم که آن سه اصل در واقع به ترتیب معکوس پدید آمده است

یعنی اصل اوّل همان اصل سوّم است و اصل دوّم از اصل آخرین نتیجه شده است و اصل اوّل هم از اصل دوّم پدید آمده است .

 یعنی نیهیلیزم یک اصل بنیادین دارد  و آن مسئلۀ “” سوء تفاهم “” است .

 یعنی مسئلۀ عدم توانایی در انتقال احساس و اندیشه و باور خویش به دیگران است .

یعنی ناتوانی در انتقال خویش به دیگران .

 یعنی ناتوانی در جا به جائی : خلا فت !

یعنی وقتی که انسان نتواند بر جای دیگری قرار گیرد و او را بر جای خودش قرار دهد تا تمامیّت حس و ادراک او را بیابد بتدریج دچار نیهیلیزم می شود این یأس مفرط از خود و خدا و مردم را در همۀ پیامبران و اولیای خدا و همۀ کسانی که اهل معرفت بوده اند درک می کنیم..

  در این باره داستانهای واقعی بسیاری از پیامبران در قرآن کریم آمده است که ماجرای حضرت یونس و لوط و ایّوب از جملۀ آنها می باشد . و در اینجا به درکی محسوس تر از اصلی که در سر آغاز مقاله معرفی  نمودم ، می رسیم که “” خود هر چیزی را فقط  میتوان در موقعیت وجودی آن چیز قرار گرفت و تماماً درکش نمود. “”

خلافت (جایگزینی) سرّ خلقت انسان

 یعنی به مقام خلافت (جایگزینی)  باید رسید تا به معرفت واقعی دست یافت و از شرّ نیهیلیزم هم نجات پیدا کرد. و باید بدانیم که “” خلافت “” همان ولایت و امامت در معنای شیعی می باشد و امام کسی است که بر جای خدا قرار گرفته و خدا هم بر جای او نشسته است و اینست که علی ع می فرماید:

 “” عرش ، سینۀ من است و کرسی هم بدن من است و خدا هم جز در وجود من شناخته و پرستیده نمی شود “

” ولی از این هم مهمتر آن است که بدانیم “” خلافت “” (جانشینی ) همان سرّ خلقت انسان است و در قرآن کریم علناً آمده است که “” می خواهم برای خود جانشینی بیافرینم .”” (منظور خلقت آدم است ) .

کل عالم وجود خلیفۀ خداست

و از این هم مهمتر آن است که بدانیم کل عالم وجود خلیفۀ خداست و از این روست که خدائی دیده نمی شود و گویا خداوند ، هستی خود را ایثار نموده و خودش فنا شده است . و اینست سرّ اصل اوّل نیهیلیزمی که جرجیس نبی ارائه می کند :

 “” هیچ چیزی وجود واقعی ندارد . “

” آری ! زیرا فقط خداست که وجود واقعی دارد که او هم مشهود و معلوم نیست و گویا اصلاً نیست . و وجود و واقعیت کل عالم و آدم فرضی است : وجودی مفروض !

 در اینجا به یاد آن جملۀ معروف صادق هدایت بزرگترین نیهیلیست معاصر ایرانی می افتیم که “” خدا مقدّس تر از آن است که اصلاَ وجود داشته باشد . “” و این کلام بغایت کفر آمیز و ملحدانه ، یکی از خدا پسندانه ترین و مخلصانه ترین تعریف ممکن از خدا را عرضه می دارد .

خداوند برتر از وجود است

آری! براستی خداوند برتر از وجود است ومنزه و بی نیاز از وجود است  و این کمال معنای صمد یّت را دربارۀ  ذات مقدسش نشان می دهد . و این مقام ارحم الراحمینی اوست که وجودش را به عالم و خاصّه آدم بخشیده است و بر عرشِ فنا مستقر گردیده است . اللّه اکبر!

مکتب اصالت معرفتِ نفس

و اینست که تشیّع مکتب اصالت وجود نیست مکتب اصالت معرفتِ نفس است و ملا صدرا دراین باره از اندیشۀ شیعی هبوط کرده است زیرا وجود شناسی به خداشناسی نمیرساند بلکه اهل معرفت بایستی از وجود خود نیز فرا رود و بگذرد تا خدا را بشناسد .

نجات روح

 برای همین است که در قرآن کریم آمده است که “” هیچ کس نمی تواند خداوند را توصیف کند وهر چه که توصیف می کند تهمتی است به خدا و خداوند مبرّا است و فقط عبادالله المخلصین می توانند او را توصیف کنند. “

” و عبادالله المخلصین یعنی خالص و پاک شدگانِ از وجودِ خویش.  واز این روست که نیچه و هایدگر دو تن از بزرگترین مبشّران نیهیلیزم در تاریخ جدید جهان ، یکی می گوید که: “” خدا مرده است “” (نیچه) ودیگری اصلاَ دم از خدا نمی زند و  دربارۀ خدا سکوت کامل پیش می گیرد . در همین جا تذکر دهیم که ما در این مقاله نیهیلیزم را در وسعتِ کامل کلمه بکار می گیریم و از کاربردهای رایج  و بازاری استفاده نمی کنیم بنا براین امیدواریم که قیاسی پیش نیاید و سوء تفاهم نشود که قیاس مذهب ابلیس است .

برای همین است که نیچه و هایدگر هر دو میل به رجعت به دوران یونان باستان و عصرِ سقراط  و ماقبل از سقراط دارند ( به لحاظ معرفتی ) گویا در آنجا نخستین انسانهای عارف را از دریچۀ فرهنگ خود  بو می کشند وجانشان تازه می شود :جرجیاس و سقراط  و دیوژن را که برای معرفت وعشق به حقیقت نالیدند و کشته شدند و از خود دفاعی هم نکردند . زیرا می دانستند که این درد و عشق مختصِ خودشان است . عطر وجود به دلشان رسیده بود و لذا کل عالم هستی را نابوده می دیدند . نیچه عاشق دیونیزوس بود و درآخر عمرش به یکی از دوستانش ، خود را دیونیزوس معرفی کرده بود و آن دوست هم او را دیوانه پنداشته و به تیمارستان برد و تا آخر عمر در خاموشیِ کامل ماند و از جهان رفت . هایدگر هم عاشق سقراط بود وهیچ انسان غربی بهتر از او تمدّن مدرن را درک نکرد و ادراک او از این تمدّن در غایت به معارف اسلامی و قرآنی نزدیک است . و در اینجا به آن کلام پیامبراکرم (ص) میرسیم که :

“” زین پس فقط رهروان معرفتِ نفس هستند که حقِ دینِ مرا یافته و تصدیق می کنند .””

پس این نیهیلیزمی که امروزه در بازار جهان و خاصه روشنفکران اینهمه خریدار و پیرو دارد فقط تقلید جاهلانه و مکارانه از نیهیلیزم است و در واقع نیهیلیزمِ ضد نیهیلیزم است مثل مذهبِ ضد مذهب و عرفان ِ ضد عرفان و…و عموماً یک حربۀ سیاسی – عقیدتی می باشد .

معرفت نفس

نیهیلیزم و مذهب و عرفان

نیهیلیزم و مذهب و عرفان در اصل امری واحدند که در درجات گوناگون بر انسان اهل ِ معرفت و حق جو عارض می شوند حال آنکه در این مذاهب و نیهیلیزم ها و عرفانهای بازاری کمترین درد معرفت و حق جوئی وجود ندارد بلکه فقط  وسیله ای برای خود- فریبی و امرار معیشت است و ابزار سیاست . مثل نیچه گرائی های جدید در کشور خودمان .

کامل بخوانید در

کتاب کندوکاوی در اصول جلد1، اثر استاد علی اکبر خانجانی

5/5 - (1 امتیاز)