سیرو سلوک عرفانی “احوال – مراحل – مقامات”
عنوان کتاب : سیر و سلوک عرفانی
احوال – مراحل – مقامات
Theosophical Movement
مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی
تعداد صفحه:221
برای دانلود رایگان کتاب سیروسلوک عرفانی اثر استاد علی اکبر خانجانی کلیک کنید.
مراحل و مقامات سیر و سلوک عرفانی
صحبت درباره مراحل و مقامات سیر و سلوک عرفانی است .
البته قبلاً به طور تخصصی درباره موضوعات ، حالات ، مسائل و حوادث مثبت و منفی ، حقها و ابطالهای سلوک عرفانی مطالب زیادی گفته و نوشته شده است .
هدف از این رساله جمع بندی کل مباحث به صورت یک دستگاه عرفانی از اوّل تا به آخر است. یعنی تبیین سیر و سلوک عرفانی به عنوان یک ایدئولوژی .
سؤال اینست که :
آیا نیازی به تبیین عرفان به صورت یک دستگاه فکری یا فلسفی یا عرفان نظری هست یا نیست ؟
در ادبیات عرفانی ما برخی از عرفا سعی کرده اند که مراحل و مقامات سیر و سلوک عرفانی را طبقه بندی کرده شرح دهند و تقسیم بندی کنند . از جمله عطار در منطق الطیر ، مولوی در مثنوی ، خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین و صد میدان ابن عربی و… که متأسفانه همۀ اینها بسیار تخصصی بوده به زبان شعر و استعاره است و مستلزم شرح و تفسیر بسیار .
سیروسلوک عرفانی به زبان ساده برای جوانان:
امروزه اگر جوانی بخواهد بداند سیر و سلوک عرفانی چیست و زندگی عارفانه چه نوع زندگی می باشد و چه معضلاتی دارد متأسفانه هیچ کتاب و منبع مفیدی در دسترس نیست آن هم در کشوری که مهد عرفان و تشیّع است و بخش عظیمی از ادبیاتش عارفانه است .
هدف ما اینست که چنین کاری انجام شود تا جوابگوی نیاز نسل جوان باشد ، البته به زبان ساده امروزی نه الفاظ تخصصی و پیچیده .
قبل از هر چیزی این سؤال باید پاسخ داده شود که
عرفان چیست و زندگی عرفانی و سلوک عرفانی چه معضله ای می باشد ؟
عرفان به زبان ساده یعنی معرفت نفس ، خود شناسی ، شناخت اسرار وجود ، شناخت وجود خویشتن در کل این عالم هستی .
زندگی عرفانی یعنی زندگی که در آن انسان به جستجوی حقیقت ذاتی و حقیقت جاودانه و الهی خودش در این جهان است .
زندگی انسانی
بنابراین سیر و سلوک عرفانی برای هر انسانی جزو واجبات است یعنی کسی که زندگی عارفانه و سیر و سلوک عرفانی ندارد در حقیقت زندگی انسانی ندارد بلکه یک زندگی نیمه غریزی و جانوری دارد که در آن یک سری احساسات انسانی حضور دارد بدون آنکه این احساسات انسانی نقش تعیین کننده ای در سرنوشتش داشته باشد .
بنابراین سیر و سلوک عرفانی یعنی راه و رهروی . همانطور که زندگی راهی است که از تولد تا مرگ به عنوان راه زمینی اش مسلماً مراتب و مراحلی دارد ، مثل هر سفری که در آغاز نقشه آن فراهم می شود تا از وجود شهرها ، آبادیها و نا امنیهای سر راه اطلاع حاصل شود همچنین توشه سفر ، وسیله حرکت ، آب ، غذا و… مهیا می گردد .
مراحل سیر و سلوک عرفانی دانستن این نقشه کلی از لحاظ نظری است که جزو ملزومات این راه است تا انسان بداند از کجا شروع کرده و از چه مسیرهایی می خواهد عبور کند . کسی که اصولاً احساس و درد شناخت خود را به عنوان یک انسان دارد ، انگیزه ای برای سیر و سلوک عرفانی دارد .
زندگی عرفانی ، زندگی کسی است که با زنده بودن و آدم بودنش مسأله دارد . بنابراین مسئله دارترین انسانهای روی زمین عارفان هستند منتهی مسئله شان با تمامیت انسان بودن خودشان است و با کل حیات و هستی و زندگی که دارند مسئله دارند . ولی مسائل اکثر انسانها ، مسائل اقتصادی و سیاسی و غریزی و جانوری است .
من از کجا آمده ام ؟
زندگی عرفانی هستی شناسی انسانی است .
من چیستم ؟
برای چه خلق شده ام ؟
چرا زندگی می کنم ؟
و… موضوع چیست ؟
طبعاً مسئله خود و من که چی هستم ، چرا خلق شده ام و به کجا می روم یک مسئله ذاتی برای هر انسانی می باشد .
هر بچه ای که به سن شعور و ادراک می رسد اولین سؤالی که می پرسد اینست که من از کجا آمده ام ؟
متأسفانه اکثر پدر و مادرها این سؤال را جدّی نگرفته و حتی می خواهند از زیر بار این سؤال شانه خالی کنند . مدتی بچه با این سؤال گلاویز است و پس از مدتی چون پاسخی نمی شنود آنرا به دست فراموشی می سپارد . اگر چنین است بنابر این زندگی عرفانی یک زندگی غریزی و ذاتی است . در واقع عرفان غریزه روحانی انسان است .
من کیستم ؟ از کجا آمده ام ؟ و به کجا می روم ؟ چه کسی مرا خلق کرده ؟ کارم چیست ؟ مسائلی است که هر انسانی با خود دارد . برخی زود فراموش می کنند و برخی مدّتی آنرا با خود دارند و در بیکاری هایشان با خود این مسائل را نجوا می کنند و سعی می کنند در حدّ ادراک خود به زندگی شان هدف دهند .
هدفی فوق زندگی
در حقیقت زندگی عرفانی یک زندگی هدفمند است منتهی هدفی فوق زندگی است .
هدفی که تمامیت زندگی را می تواند به حقیقتی ترجمه کند تا صاحبش این زندگی را قابل ارزش بیابد و بر مبنای این حقیقت زندگی کند .
نیاز به زندگی عارفانه داشتن ، پاسخ به این سؤال است که :
آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه ؟
فقط انسان است که می تواند این سؤال را بکند و اگر نکند واقعاً از انسانیّت کم دارد . چرا ؟ برای اینکه انسان جانوری درمانده ، مریض ، مستضعف و مفلوک است در ازای برآورده کردن همان نیازهای غریزی خودش باید کلی زجر بکشد و این خودش علّتی است که انسان این سؤال را بپرسد .
انسانها بسته به فرهنگی که در آن رشد کرده اند ، از آغاز دوران جوانی سعی می کنند برای پاسخ این سؤال تفکّر کرده ، تحقیق و مطالعه کنند تا معنایی ورای این زندگی بیابند . زندگی به شرطی ارزش زیستن دارد که حقیقت برتری در آن نهفته باشد زیرا این زندگی با قبر ختم می شود .
افکار عرفانی سالم ترین افکار انسانی است .
کسی که این سؤال آزارش نمی دهد درواقع مسئله دار است . گویی که روح انسانی از او پرکشیده است .
به قول مولوی در مثنوی اش که از کجا آمده ام و آمدنم بهر چه بود ؟ و یا به قول صادق هدایت در بوف کور «می میرم قبل از آنکه خودم را شناخته باشم » . اینها بیان خیلی ساده و ملموس کل عرفان و انگیزه عرفانی در انسان است .
در سیر تلاشهای غریزی و خود به خودی که انسان برای پاسخ به این سؤال دارد مسلماً به انسانهایی می رسد که آنها به طور تخصصی برای این سؤالات زندگی می کنند . یعنی عرفا : کسانی که فقط برای پیدا کردن معنی انسان در جهان زندگی می کنند .
وقتی یک سالک به چنین انسانی می رسد که دارای حقایق و ارزشهای فوق زندگی است آنهم در بطن این زندگی جانوری ، در واقع به پیر یا مراد یا مرشد عرفانی و یا به امام خود رسیده است .
وادی شوق و انس و جذبه روحانی
این مرحله سرآغاز کاملاً جدی سیر و سلوک عرفانی است که گام به گام با مفهوم پیر یا امام گره خورده است و نمی شود که کسی بگوید زندگی عرفانی دارد ولی دارای پیر یا امام نمی باشد . یا باید در عالم بیرون داشته باشد یا در عالم نهان و غیب .
یعنی یا یک پیر و امام دنیایی دارد که در کالبد بشری زندگی می کند یا سیر و سلوک او خضروی است یعنی امام باطنی دارد .
بنابراین باید گفت سیر و سلوک عرفانی با یافتن کسی به نام پیر یا مراد به طور رسمی شروع می شود . مثل بچّه ای که پس از تفریح در مهد کودک در مدرسه ثبت نام می کند و به طور رسمی محصّل می شود .
معلم درس دنیوی می دهد و پیر درس معنویت و آخرت می دهد . معلم او را با علوم و فنون دنیوی آشنا می کند و پیر یا آموزگار معنوی محصل را با خودش و روحش و معنویت و حقیقت زندگی آشنا می سازد .
وقتی کسی پیر یافت رسماً طالب معنویت و خودشناسی می شود . یعنی مرحله طلب را آغاز کرده است . وادی طلب را وادی شوق و انس و جذبه روحانی هم نامگذاری کرده اند ولی به نظر ما این وادی را باید وادی پیر یابی نام نهاد .
در نخستین آشنایی مرید با مراد خودش شور و مستی و جذبۀ روحانی رخ می دهد و برای بسیاری این وادی ( یعنی وادی اول ) ماندگارترین خاطرات دوران سیر و سلوک عرفانی است . مانند دوران نامزدی و ماه عسل . سالک در این مرحله تازه می خواهد با پیر خودش آشنا شود و مهمترین مسئله او پیر شناسی و امام شناسی است که آیا این یک پیر واقعی است یا کذاب و دروغگو است ؟
درواقع مهمترین مسئله وادی اوّل اینست که چه طور می شود پیر را شناخت ؟ البته هیچ فرمول خاصی برای جواب به این مسئله وجود ندارد . تنها چیزی که برای سالک قابل اعتماد است همان حس و حال خودش است .
دلیل حقانیت پیر
آن شور و مستی روحانی و جذبۀ قلبی که مرید در رابطه با پیر می یابد بهترین دلیل حقانیت پیر است . در واقع حجتی قلبی و باطنی است که به مرید می گوید این معلم واقعی تو در این راه است یا خیر .
در حقیقت داشتن پیر یعنی داشتن یک آموزگار روح . همانطور که در این دوران تقریباً برای هر کاری نیاز به یک معلم و راهنما وجود دارد . برای تغذیه و غذا خوردن ، برای درس و کتاب خواندن ، برای سلامتی جسم به چندین نوع پزشک رجوع می کنیم ، برای سلامت روان به مشاور روانی و نیز مشاور اقتصادی ، سیاسی ، زناشوئی ، تربیتی و الی آخر .
اینها همه در جهت بهتر شدن همین زندگی مادی و حیوانی و غریزی است برای آنکه این زندگی پررونق شود و در حقیقت تحصیلات معیشتی افزایش یابد . چه طور انسان برای تن و حیوانیت خود این همه تحصیل و تلاش می کند ولی برای روح ، معنویت و حیات اخروی و جاودانه نیاز به معلم و راهنما ندارد ؟ ….