آیا شما هم حیف شده اید ؟

هرکسی اعم از فقیر و غنی، عالم و عامی، کافر و مؤمن، شهری و روستایی و زن و مرد دارای این احساس است که گویی عمرش حیف و هدر شده و کسی قدر او را آن‌گونه که باید، نشناخته است. این احساس اساساً مربوط به قدرنشناسی دیگران نسبت به خویشتن است. ولی معلوم نیست که این انسان حیف‌شده آیا خودش قدر خود را آن‌گونه که باید شناخته است یا نه؟ و اگر شناخته است آن قدر و حق چیست؟ این احساس که یک احساس جهانی نیز هست دالّ بر حقیقتی اسرارآمیز است و آن حق و عظمتِ روح خداوند در وجود انسان است که به‌راستی هرگز نه به‌واسطه‌ی دیگران و نه به‌واسطه‌ی خود هرکسی شناخته نمی‌شود. بدون شک دیگران قرار نیست و نمی‌توانند حق و قدر ما را بهتر از خود ما بشناسند و تصدیق کنند. دیگران هم قدر «من» را به همان نسبت که من خودم می‌شناسم خواهند شناخت. این احساس حیف‌شدگی در هر بشری به نوعی احساس نابودی و هلاک‌شدگی است.
على (ع) می‌فرماید «هر که قدر خود را نشناخت، نابود شد». همه‌ی تلاش‌های آدمی در زندگی فقط به این مقصد است که قدر و حق و عظمت خود را آشکار ساخته و به دیگران بشناساند و نیز به خودش بباوراند. در واقع «خودشناسی» یک هدف ذاتی در هر انسان است که غریزتاً عمل می‌کند ولی از آنجا که عموماً به همراه تعمق درونی و مکاشفات روحانی و شناخت عرفانی نفس نیست، مواجه با شکست و ناکامی می‌شود و انسان را از حق و قدر و منزلت خویش راضی نمی‌سازد. آدمی ذاتاً دارای احساس خدایی است؛ چون حامل روح خدا است و کل تکبر و غرورش از همین بابت است و توقعش از دیگران نیز ذاتاً برحق است، ولی عجب است که چنین توقعی را از خودش ندارد. آدمی انتظار دارد که دیگران زندگی خود را رها کنند و به شناخت او بپردازند درحالی‌که خودش چه‌بسا ساعتی از عمرش را هم صرف این کار نمی‌کند. او فقط می‌خواهد خودش را به دیگران معرفی و ثابت کند ولی نه به خودش. گویی که هر کسی در درون خودش آن ذات کبریایی خود را درک کرده و اطمینان دارد و لذا نیازی به تعمق و معرفت ندارد. درحالی‌که این یک احساس کور و غریزی است و آدمی را کفایت نمی‌کند. انسان به میزانی که خودش قدر خود را درک می‌کند، دیگران هم بالاخره قدر او را تصدیق خواهند کرد. وجود انسان‌های بزرگ تاریخ، دال بر این حقیقت است. هرکه قدر خود را بشناسد، دیگران هم دیر یا زود قدرش را تصدیق می‌کنند. هرکه خود را بشناسد، دیگران هم او را خواهند شناخت.
منبع:کتاب دائره المعارف عرفانی،جلد4،صفحه 181اثر استاد علی اکبر خانجانی

لطفا امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *