ازدواج به معنای واقعه‌ای که کارگاه خلقت تاریخی بشر است و نیمی‌ از دین و اساس مدنیت و رشد انسان است. درواقع عرصه‌ی دگر شدن است، غیر شدن است؛ چرا که اگر رشد از تغییر است، تغییر هم به معنای غیر شدن است؛ یعنی از پوسته‌ی خود بیرون آمدن و در دیگری رشد کردن و خود را از چشم غیر دیدن و شناختن. و ‌این است که ازدواج و زندگی زناشویی محور خودشناسی بشر است و آنکه از آن گریزان و بیزار است، از خود و خودشناسی گریزان است و می‌خواهد تا ابد در تن خود بماند و بپوسد. از این منظر، ازدواج با فامیل و قلمرو تشابهات فرهنگی و طبقاتی، بدترین و ضعیف‌ترین نوع ازدواج است؛ زیرا به مثابه ازدواج با خود است. و لذا حاصل‌ این نوع ازدواج، یک باتلاق است. در نقطه‌ی مقابل، ازدواج با کسانی که کمترین تشابه غریزی و مادی و اجتماعی و اقتصادی با ما دارند، خلاق‌ترین ازدواج‌ها است و موجب جهش در هویت انسان است و به‌راستی نوعی جهش ژنتیکی محسوب می‌شود که به مثابه رهایی از اسارت وراثت و جبرهای تاریخی و نفسانی و نژادی است و لذا جهادی در عرصه‌ی دین و معنویت است.

منبع:

دائره المعارف عرفانی جلد اول ،اثر استاد علی اکبر خانجانی

5/5 - (3 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *