معیشت عیش توست پس عیش خود را از راه زجر و عذاب و ذلت و ستم بری بدست نتوانی آورد . عیشی که به عذاب حاصل آید مصرفش عذابی برتر آورد .

معیشت خود را ھدف حیات خود مدان و خود را حیوان مخوان !

ظرف وجودی عیش تو معلوم و معین است پس برای عیش بیشتر خود را به زجر مکشان که نتوانی .

معیشت تو روزی توست و ساعتی و لحظه ای توست ماھی و سالی و قرنی تو نیست و آن از نزد خداست که سلطان الساعه است و رزاق دقایق توست .

پس رزق لحظه ھا را دریاب تا به قحطی نیفتی و رزق تو در ھر لحظه در دل نقد است چون آنرا درنیابی دچار رزق ماھی و سالی و عمری و ھزاره ای می شوی و اینست نابودی تو و راز حرص و ھراس و قحطی تو در دوزخ تو !

تو برای کسب و امرار معیشت خود خلق نشده ای ای بیچاره !

تو برای امرار محبت خدا آفریده شده ای ای آواره !

توگرسنه محبتی نه معیشت !

ذره ای محبت خداوند را بطلب تا سلطان دو جهان شوی و رزاق عالمیان ای انسان !

رو دلی به دست آور تا گلت را سیراب و بی نیاز کنی !

آدمی از قحطی محبت است که می میرد نه از گرسنگی !

این شیاطین ھستند که تو را از فقر و گرسنگی فردا می ترسانند .

ھرگاه که در ھراس نانی در تسخیر شیطانی !

نان پرست شیطان پرست است !

این را بدان و در آن بمان !

منبع : کتاب اخلاق عرفانی ،فصل اخلاق عرفانی،اثر استاد عل اکبر خانجانی

لطفا امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *