مجموعه آثار استاد علی اکبر خانجانی

تلویزیون و یا گوساله سامری خانگی

تلویزیون و یا گوساله سامری خانگی

هنگامی که از تلویزیون سخن می گوییم تنها از یکی از اشیاء خانه سخن نمی گونیم چون تلویزیون و  نقش آن در زندگی ما هیچ شباهتی به دیگر اشیاء خانه ندارد. دورانی تلویزیون را جعبه جادونی می نامیدند این عنوان بدون شک بر واقعیتی استوار است زیرا هنگامی که به تاثیرآن بر زندگی خود نگاه می کنیم به چیزی کمتر از جعبه جاودنی نمی توانیم اعتراف کنیم. کمی به زندگی خود بنگرید: اينکه چه می خورید٬ چه می پوشید٬ چگونه حرف می زنید٬ چگونه راه می روید٬ خانه تان را چگونه تزیین کرده اید٬ برای آینده تان چه آرزوهایی دارید٬ حتی اینکه چگونه می اندیشید و چگونه احساس می کنید و… آیا می توانید به صراحت و یقین بگونید که هیچکدام از اين موارد از تلویزیون نشأت نگرفته است؟ اما اگر کمی شهامت و صداقت داشته باشید این اعتراف تلخ راخواهید کرد که حتی اندیشه و احساس شما برداشت شده از آن چیزی است که در تلویزیون نمایش داده می شود؟ آیا اینطور نیست؟ آنچه که باعث شده تلویزیون اين چنین نقش موثری در زندگی بشر امروز بازی کند بی هویتی بر خاسته از بی ایمانی وی است. به هر حال بشر برای زندگی کردن همیشه نیازمند به الگوست در گذشته اين الگو همان شاهان و یا مردان و زنان موّمن تاریخ بوده اند که سر گذشتشان سینه به سینه نقل می شد. اما حال این رسانه های عمومی هستند که با ایجاد الگوهای متفاوت برای مردم هویت سازی می کنند. تمامی سیاستمداران بزرگ جهان این را میدانند که چگونه باید از طریق وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو٬ تلویزیون٬ سینما٬ ماهواره٬ اینترنت و… افکار و ایده آلهای خود را بر مردم وارد سازند و به همین دلیل است که امروزه در هر حکومتی سرمایه کلانی از دولت خرج رسانه عمومی می شود و بدینگونه برای بشر هویت سازی میکنند و براحتی می توانند هر فردی که می خواهند بواسط تبلیغات تبدیل به بتی برای پرستش کنند. اگر در گذشته برای از میان بردن سنتها و باورهای دیرین یک جامعه باید زمانی طولانی صرف می شدوهزینه کلانی خرج میشد امروزه کافی است تلویزیون را وارد آن جامعه کرد. می بینند براحتی تمامی این سنت ها واعتقادات از میان می رود و فرهنگ جدیدی بر اساس آموخته های این رسانه ها وارد آن جامعه می گردد. شاید بتوان به جرأت گفت که تمام آنچه که مدرنیته نامیده می شود تماما بر اساس همین رسانه های عمومی استوار گشته است و اگر امروز سخن از جهانی شدن است. این جهانی شدن تنها بوسیله همین وسایل ارتباط جمعی ممکن می شود که باعث شده تمام بشریت در هر نقطه ای از روی کره زمین تبدیل به انسانهای تکراری با طرز پوشش و گویش و خورد و خوراک و… یکسان شوند. و بدون شک هدایت چنین انسانهای مشابه ای کار ساده ای است. و از میان تمامی این رسانه های عمومی تلویزیون به نسبت عمومی تر بودنش نقش مو ثرتری را در جامعه ایفا میکند. بطور کلی برنامه های تلویزیون بر سه دسته است: اطلاع رسانی٬ آموزش و سرگرمی. که برای عموم مردم برنامه های سرگرم کننده بیشترین جذابیت تلویزیون را سبب می شود که اين برنامه ها شامل سریالهای تلویزیونی٬ فیلمهای سینمایی٬ طنزها و…. می باشد. و همین برنامه هاست که بیشترین تأ ثیر را بر روی مردم می گذارد. جذابیتی که تماما بر دروغ استوار است زیرا هميشه واقعیت و حقیقت تلخ است به همین دلیل دروغ برای بشر اینچنین جذاب می باشد زیرا بواسطة آن می تواند از بسیاری از حقایق تلخ زندگیش بگریزد. امروزه بشر توانسته است با ساختن فیلم های دروغین و واقعی جلوه دادن آن تمامی زشتیهای نفس خود را زیبا سازد. هنگامی که در سریالی شاهد یم که چگونه از یک بشر دروغگو و تبهکار٬ تصویری زیباارانه می دهند دیگرنمی توانیم دروغ را زشت بیابیم.
اگر شیطان رسالت دارد که تمامی زشتیها را برای بشر زیبا جلوه دهد و بدینگونه بشر را به اعمال زشت وا دارد باید به جرأت بگونیم که امروزه سینما و بخصوص بخش سریال سازی تلویزیون چنین رسالتی را بر عهده دارند. کافی است کمی به اين سریالها و فیلم ها دقت کنیم در خواهیم یافت که چگونه زشتی به زیبایی مبدل می شود و قباحت تمامی اعمال زشت برای بیننده از میان میرود. و یا با به طنز کشانیدن گویش و اعمال و رفتارهای غلط و خطای روزمره چگونه زشتی این اعمال از میان می رود و برای مردم امری عادی و موجه میگردد؟ ظاهرأً بهترین بخش تلاش رادیو وتلویزیون٬ ساختن فیلم ها و سریالهایی است که با برداشت از زندگی واقعی مردم پندهایی دینی به آنان می دهد و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می کند و سعی دارد انسانیت٬ محبت و یاری به دیگری و گذشت را به مردم آموزش دهد. اما سوال اين است که چگونه دروغ می تواند صداقت را آموزش دهد؟ بطور مثال هنرپیشه ای که در فیلم نقش یک قدیس و انسان نیکو کار را بازی میکند در واقعیت زندگیش٬ بشری دروغگو و هرزه و تبهکار است و یا خانم هنرپیشه ای که در مقابل دوربین کاملاً محجبه است و قرار است نقش یک زن پاک و با ایمان را بازی کند در واقعیت زندگیش نه حجابی دارد نه پاکی. و حال قرار است که وی با حجابی که بر سر نهاده کل جامعه زنان را به حجاب تشویق کند. آیا چنین چیزی ممکن است؟ که اگر ممکن باشد پس دجّالها بر حقند و انبیای الهی دارای رسالتی بیهوده بودند زیرا تمامی این دجالها ظاهری زیبا دارند. شاید بگویید که اکثر مردم از واقعیت زندگی اين هنرپیشه ها اطلاعی ندارند و او را همانگونه که در فیلم ظاهر می شود باور میکنند حتی اگر هم چنین باشد باید پرسید که چگونه دروغ می تواند مروج راستی باشد؟

یک انسان به میزانی میتواند دیگری را به راستی و پاکی هدایت کند که خود پاک و راست باشد

این اساسی ترین دروغ تمامی این سریالهای پند آمیز است اما دروغ دیگری که در این فیلم ها وجود دارد تناقض های آن است که در هر یک از شخصیت های فیلم وجود دارد بطور مثال دزدی که عاشق می شود و همین عشق وی را وادار به دزدی می کند و یا عاشقی که جنایتکار می شود و با تبهکاری که به ناگاه در جایی ایثارگر می شود. اما حقیقت اين است که هیچگاه یک دزد عاشق نمیشود و آنچه که او عشق می نامند تماماً هوسبازی است و یا اینکه هیچگاه یک عاشق٬ جنایتکار نمی شود و هیچ تبهکاری حتی اگر هم بخواهد نمی تواند ایثارگر باشد. آنچه که دراین فیلمها آموزش داده می شود معجونی از دروغ و توهم و خیالات است که به عنوان واقعیت و حقیقت بخورد مردم داده می شود. شیطان شناسی در قرآن به ما می آموزد که شیطنت و مسیر گمراهی بشر چیزی جز زیبا سازی زشتی ها نیست و این رسالتی است که امروزه بر دوش سریالهای تلویزیونی نهاده شده است و شیطنت را محقق می سازد و ثابت می کند که آدمی در آن واحد می تواند هم زناکار٬ تبهکار٬دزد و جنایتکار باشد و هم عاشق و ایثارگر و موّمن و… باشد و این همان دجالیت است که همچون گوسالة سامری بواسطه تلویزیون پرستیده می شود. اين گوساله ای که مولد همه نوع صداهاست و در بهترین جای خانه همچون سلطانی بر کل اهالی اش فرمانروایی می کند

.

دائرة العارف عرفانی جلد اول ص ۱۲۸ از آثار منتشر نشده استاد علی اکبر خانجانی

Leave a Reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *