شاید حقیقتی تلخ‌تر از این نباشد که آدمی به‌ناگاه دریابد آنهایی که به نظر می‌رسید که او را دوست می‌دارند در واقع چیزی جز نیازهای دنیوی نبوده است. این حقیقت در مورد همسر و فرزندان دوصدچندان کشنده‌تر است. روابط انسان‌ها در همه‌ی انواع و مراتب چیزی جز انواع و مراتب نیازها نیست، ولی آنچه که بس تلخ و غیر قابل قبول می‌آید، نیازهای صرفاً دنیوی است.

به هرحال محبت هم نوعی از نیاز است و نیاز به محبت و معرفت، عالی‌ترین نیازها است که عالی‌ترین روابط را پدید می‌آورد، ولی این نوع رابطه و نیاز از آنِ انسان‌های مؤمن و حق‌پرست است.
آنگاه که امکان برآوردن نیاز مادی‌ای نیست به‌ناگاه ماهیت رابطه‌ای آشکار می‌شود که هیچ محبتی در میان نبوده است و حتى تظاهر به عهد و وفا و عاطفه در قبال کسی که نیازها را ارضا می‌نموده است. این تلخ‌ترین و ماندگارترین زخم عاطفی برای انسان در این جهان است که گاه منجر به انتقام می‌گردد و متقابلا منجر به کینه و عداوت می‌شود. اساس عمده‌ی کینه‌ها از همین امر است.

نیاز به محبت و معرفت، تنها نیازی است که درخور روابط انسان‌ها است و مابقی نیازها به خودی خود هیچ ارزش و رابطه‌ی ماندگاری پدید نمی‌آورند. هرچند که یکی از مهم‌ترین نشانه‌های محبت، خدمات دنیوی به دیگران است و اختلاط این دو نوع نیاز مادی و معنوی موجب فریب و سوء تفاهم است و لذا آنگاه که دیگر نیازی نیست و یا نیازی امکان برآورده شدن ندارد، معلوم می‌شود که فرد نیاز به هیچ محبت و یا حتى وفای ظاهری هم نداشته و در واقع فقط مشغول سوءاستفاده بوده است.

این امر در روابط نزدیک خانوادگی بسیار هولناک می‌نماید و موجب تخریب و فروپاشی است. حقیقت این است که خدمتی که برای رضای خدا نباشد هرگز مولّد محبت و وفا نیست و بلکه مولد احساس حقارت و عداوت است.

منبع:دائره المعارف عرفانی ج6فصل3 صفحه 176اثر استاد علی اکبرخانجانی

لطفا امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *