1-آیا براستی چند درصد آدمها پس از ازدواج این احساس را دارند که همسرشان لایق و در شأن آنهاست.
البته بسیار اندک.
2-مردی که زنش را در شأن خود نمی داند بر او ولایت ندارد و زنی که شوهرش را در شأن خود نمی داند ولایت شوهرش را نمی پذیرد و چنین افرادی گوئی ازدواج نکرده اند و لذا رابطه شان با همسرشان ماهیتاً زنائی است. و همه روابط این زناشوئی ها دروغین است. و فرزندشان نیز گوئی حرام زاده است در خلق و خوی.
3-خداوند می فرماید که برای هر کسی از نفس خود او همسری قرار میدهد.پس کسی که همسرش را لایق خود نمی داند و قلباً به همسری نمی پذیرد با خدا در جنگ افتاده است و کافر است.
4-همه زنان کنار خیابان و روسپی خانه ها در جستجوی مردی لایق خود بودند که به این دام افتادند.
5-همه مردان پای منقل که اکثراً به لواط کشیده می شوند نیز در جستجوی زن لایق خود به این دام افتاده اند.
6-اکثر تباهی ها و مفاسد اخلاقی آدمها و انحرافات جنسی و خیانت ها حاصل اینست که همسر خود را لایق خود نمی دانند و قلباً نمی پذیرند و گوئی خدا در حقشان ظلم کرده است و این معصیتی بر خداست.
7-ولایت زناشوئی که اساس و هسته مرکزی سازمان و رابطه خانوادگی است محصول پذیرش متقابل زن و مرد درباره حق همسر خویش است و درک و تصدیق این امر که همسر او حق او و لایق او و نفس اوست.اینست اساس زناشوئی صادقانه و صمیمی و مومنانه و بامحبّت و خداپسندانه……
منبع:کتاب نامه های عرفانی،صفحه 176،اثر استاد علی اکبر خانجانی