چرا علی حتی یک دوست هم ندارد و همه دوستان و مریدانش هم چون مارهائی در آستین او و چون استخوانی در گلو و خاری در چشم او هستند.
چرا علی اینقدر یکه و بیکس است.
که در هر تجلی و هر عصری،دشمنانش او را بدست پیروانش به قتل می رسانند.
چون علی نور است ،آئینه تمامی باطن انسانهاست که کفر و جهل و ظلمت نفوس را برایشان عیان می سازد تا عدمیت خود را ببینند و تصدیق کنند و از آن توبه نمایند و روی به خدای احد و واحد نموده و خلقت انسانی آنها آغاز گردد
یعنی هویت الهی انسان بر پا شود.
چون علی بر پا کننده قیامت نفوس است و در عشق بیداری و نجات انسانها از همه چیزش می گذرد!
منبع:کتاب مجموعه مقالات آخرالزمانی 1401-1400،صفحه 33،اثر استاد علی اکبر خانجانی