٣٣٠ -ابزارھا و کالاھای تولید شده بوسیلۀ انسان بلعندۀ خویش درواقع زندانهای او ھستند ، زندانهائی که او برای نجات از اضطراب به آن پناه می برد ، علم و فن و ابزارھا و ھنر و ھمه چیزش زندانهای اوست و تقویت و تشدیدکنندۀ عادتهای او

و لذا ھمواره از زندانی به زندانی محکم تر و با دژھا و نگهبانان مسلّح تر پناه می برد تا احساس مصونیت نماید : و این است در تمدّن معاصر ھمۀ محصولاتش جبری ھستند و به جبرھای پیچیده و ثقیل تری می روند و صاحبان و مصرف کنندگانش را روز به روز به زنجیرھائی محکم تر می بندند و بخود معتادتر می کنند تاجائیکه مثلاً یک ساعت که برق قطع می شود گویا دنیا برای او سیاه شده و ھمۀ تشنّجات و اضطرابات درونی اش دوصدچندان آشکارتر می شود .

و یا مثلاً وقتی یک فیلم تلویزیونی به خاطر دلیل فنّی قطع می گردد گویا وجود تماشاگر به بطالت و عذاب مضاعف می رود گو اینکه شبانه روز به او سرم ھروئین وصل است و یک لحظه که قطع می شود خماری اش آشکار و متشنّج می شود

چرخ اتومبیلش که پنچر می شود گویا چرخ وجودش پنچر شده است . دو روز که حقوقش دیر می شود گویا درحال مرگ و نابودی است . یک شب که ھمسرش میل ھمخوابگی ندارد محیط خانه به تشنّج و انتقام مبدّل می گردد. یعنی حتّی انسانها ابزارھای اعتیادی و مصرفی ھمدیگرند .

و حالا یکی پیدا شود و فرد را بخودش بیاورد و او را مواجه با خودش نماید و آنچه را که ھست به او خاطر نشان کند ، اینجاست که تشنّج و جنون و خماری به تمامیّت آن آشکار می شود . یعنی اینکه کسی فقط برای چند لحظه ای «من»ِ او را از او بگیرد و در مقابل چشمش قرار دھد ، یعنی اینکه چند لحظه ای او را از مصرف خودش محروم نماید .

در اینجاست که این فرد خمار دلش می خواھد که آن فردی را که با او این کار را کرده به قتل برساند . یعنی اگر این رساله در نظر اکثریّت مردم بسی غیر قابل تحمل و نفرت آور می نماید علّت ھمین امر است . خماری ! به مانند آن است که در حضور یک نفر معتاد و نشئه به مواد مخدّر از مضرات آن سخن بگوئی .

منبع :کتاب گزارشی از آخرین وضعیت بشری ،اثر استاد علی اکبر خانجانی

لطفا امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *