آیا آدمی چه مقدار از ساعات و عمرش را در خود و با خودش زندگی می کند ؟
این سؤال به مثابه حرف اوّل و آخر خودشناسی و حکمت عملی و عرفان است .
و برای کسی که زندگیش را به بازی نمی گیرد مهمترین و مستمرترین دغدغه است .
اگر دقّت کنیم حتّی دقیقه ای از شبانه روزمان را هم مقیم در خود و با خود نیستیم یعنی خود نیستیم . و این همان معنای بیخودی و راز از خودبیگانگی و جنون و همه مسائل و بدبختی ها و چراهای حیات و هستی انسان است .
یا تماماً مشغول اشیاء و آدمهای دیگریم و در تنهائی مان هم در خود مشغول دیگرانیم . یعنی وجودمان در بیرون و درونمان تماماً اشغال شده و مصادره است بواسطۀ غیر . ما غیر خودیم و این واقعۀ بی وجودی ماست که چه بسا تحت عنوان عشق تعبیر و تقدیس می شود که عین جنون ماست .
آنچه که در عرصۀ مذهب و عرفان تحت عناوینی همچون عبادت ، حضور ، ذکر ، استغراق و نهایتاً توحید مطرح است همانا تلاش برای رسیدن به خود و ورود در خود و مقیم در خود و با خود بودن و خود بودن و اصلاً تمرینی برای بودن و وجود داشتن است . بدینگونه است که علی (ع) می فرماید « کسی که خود را نمی شناسد نابود است . »
زیرا خودشناسی مستلزم پاکسازی نفس و ذهن و احساس و روان خود از غیر از خود است و سپس رسیدن به خود و شناخت خویشتن خویش .
این شناخت همان نور وجود است . پس وجود همان معرفت است که با جستجوی خدا در خود حاصل می آید .
آنچه که انسان را در رویاروئی با خویشتن خویش یاری می دهد و امکان ورود به خویشتن می دهد و نوری در قلب ظلمت باطن است همانا خداست که به یاری ذکر و صفات و اسمای او این جستجو ممکن می شود و این ورود میسّر می آید . زیرا با حذف غیر از باطن خویش آنچه که باقی می ماند عین ظلمت عدم است و پوچی محض . و با نور معرفت است که به یاری یک پیر معنوی از قلب ظلمت ، نور می جهد و از عدم ، وجود پدید می آید و این همان خلقت جدید و زایش عرفانی از بطن خویش است . آدمی خصم خویش است و عاشق غیر و لذا خود حجاب خویشتن است .
معنای حقیقی رشد و تعالی انسانی و تحقّق توحید در نفس بشر همانا رسیدن به خویشتن خویش منهای تاریخ و وراثت و طبیعت و فرهنگ و عادات و ابتلائات روانی است .
و در ارادت و اطاعت از یک پیر عارف و بخود رسیده می توان این درب ظلمانی نفس را گشود و بر آن وارد شد و غیرها را بیرون ریخت و در خود ره پیمود و رهسپار وادی فنا شد که همان گوهرۀ بقای خودی و ذات است . لحظه ای با خود ماندن کاری خدائی است و اینست انسان .
اینست که خودشناسی عین خداشناسی است زیرا « خود» عین خداست زیرا اگر بخواهیم خویشتن خویش را تعریف و توصیف کنیم که در آن اثری از غیر نباشد به معنای فنا می رسیم که عین وجود محض و خداست . و اینست که علی (ع) معرفت نفس را برترین عبادات می داند و در واقع صراط المستقیم عبادات است .
استاد علی اکبر خانجانی
📝 دائرة المعارف عرفان جلد ۲
خودشناسی شرعی